تحقیق چرا باید ریاضی بخوانیم ( ورد)
دسته بندي :
دانش آموزی و دانشجویی »
دانلود تحقیق
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 11 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
چرا باید ریاضی بخوانیم؟
رفاه مادی و آسایشی که بشر امروز از آن برخوردار است در پرتو دانش و فناوری مدرن و مهندسی و سایر علوم به ویژه فیزیک، شیمی، بیولوژی و رشته های مربوط به آنها به دست آمده است.
در مطالعه این رشته ها و تقریبا هر رشته دیگر دانشگاهی، دانشجو به دانستن سطح معینی از ریاضیات نیازمند است. بیشترین معلومات ریاضی برای مطالعه در رشته های مهندسی، فیزیک و شیمی مورد نیاز است. سایر رشته ها مانند پزشکی، روان شناسی، جامعه شناسی، بیولوژی، کشاورزی، بازرگانی، تجارت، بانکداری و ده ها رشته دیگر اگر چه ظاهرا ارتباط زیادی با ریاضیات ندارند - و در حقیقت تا صد سال قبل هم این رشته ها تکیه زیادی بر ریاضیات نداشتند - اما در شکل های مدرن و امروزی خود، این رشته ها دارای تئوری هایی هستند که درک آنها و کار بردشان شدیدا بستگی به آمار و تکنیک های ریاضی دارد.
ریاضیات تنها زبانی است که پدیده های طبیعی جهان هستی را به خوبی توضیح می دهد. ریاضیات حتی پدیده های اجتماعی _خواه اجتماعات بشری، خواه اجتماعات حیوانی_ را نیز می تواند به خوبی تشریح کند و با ترسیم مدلی برای آنها تغییرات آتی آنها را پیش بینی کند. لوباچفسکی (۱) می گوید؛ هیچ شاخه ای از علم ریاضی _هر اندازه هم که انتزاعی و مجرد باشد_ وجود ندارد که یک روز کاربردی برای آن در توضیح پدیده های دنیای واقعی پیدا نشود.
از کهکشان ها و حرکت سیارات عظیم به دور خورشید ها گرفته تا حرکت ابر ها، بادها، گردبادها و از پرواز فضا پیما های غول پیکر و هواپیماهای عظیم الجثه و حرکت قطارها، کشتی ها و اتومبیل ها گرفته تا افتادن سیبی از درخت و سقوط قطرات باران و حدوث رنگین کمان و حرکت بی امان و خستگی ناپذیر الکترون ها به دور هسته اتم ها و فعل و انفعالات شیمیایی که میلیون ها از آن هر لحظه در طبیعت رخ می دهد و هر گونه تغییر در هر چیز و هر زمان، همه و همه با کمک مدل ها و معادلات ریاضی قابل بررسی هستند. قسمت عمده فیزیک با زبان
ریاضی قابل تشریح و فهم است. تئوری کوانتوم و تئوری نسبیت با زبان ریاضی است که کوشش دارند قوانین کائنات را تشریح کرده و توضیح دهند.
گالیله می گوید؛ جهان هستی همواره در برابر دیدگان حیرت زده انسان گسترده خواهد ماند و انسان هرگز نمی تواند آن را درک کند مگر اینکه زبانی را که این جهان با آن نوشته و توضیح داده شده است یاد بگیرد و حروف آن را بشناسد. این زبان چیزی جز ریاضیات نیست و این حروف جز مثلث، دایره و سایر اشکال هندسی چیز دیگری نیستند. بدون این زبان انسان حتی یک کلمه از جهان هستی را نخواهد فهمید و همواره گمشده ای را ماند که در کوچه های پر پیچ و خم سرگردان است.
بسیاری از مردم فکر می کنند که فارغ التحصیل رشته ریاضی فقط کارآیی و کفایت در تدریس ریاضیات را دارد و بس در حالی که امروزه در غرب، بسیاری از کارفرما ها منجمله دولت ها برای استخدام در بخش های مختلف سازمان ها و نهاد های خود علاقه مندند متخصصینی را که استخدام می کنند، دارای پشتوانه خوبی از ریاضیات نیز باشند و به ویژه قادر به تجزیه و تحلیل مسائل موجود در آن کار و مطابقت دادن آنها با مدل های ریاضی و بالاخره حل مسئله باشند.
اینها برخی از دلایلی بودند که آموختن ریاضیات را در عصر امروز ضروری می کنند. اما آموختن ریاضیات یک دلیل دیگر هم دارد و آن این است که برای بسیاری از انسان ها ریاضیات از جذابیت خاصی برخوردار است و آن پی بردن به شگفتی ها و اسرار و زیبایی هایی است که این دانش در ذات خود نهفته دارد
فکر ميکنم با اوضاع و احوال کنوني که هر محاسبهاي از هر قسم و هر نوع با زدن يک دکمه توسط نرمافزارهاي متنوع انجام ميشود صحبت از اينکه خواندن رياضيات از ملزومات زندگي روزمره است کمي سادهانگارانه باشد. ديگر آن زمان که لازم بود بسياري چيزها ياد بگيريم تا بتوانيم منحني يک تابع را رسم کنيم گذشته است. امروزه اين کار حتي از عهدهي سادهترين ماشينحسابها نيز برميآيد. ديگر آن روزها که به بچهها ميگفتيم که حتي اگر وارد کار تجارت نيز بشويد باز براي رسيدگي به حساب و کتابهايتان بايد رياضيات بدانيد سپري شده است. تمام اين کارها توسط نرمافزارهايي که بهسادگي در دسترس همگان است انجام ميشود.
پس، راستي چرا رياضيات ميخوانيم؟ به نظر من اين سؤال وقتي قابل بحث و بررسي است که نگاهي کمي کليتر به برنامهي آموزش عمومي داشته باشيم. از رياضيات که بگذريم راستي، اصلاً چرا زيست يا فيزيک يا شيمي يا ادبيات . . . ميخوانيم؟ هدف آموزش عمومي چيست؟ شما در اين مورد چه فکر ميکنيد؟
هدف اساسي و اصلي آموزش عمومي (اگرچه در کشور ما گم شده است) آموختن شيوهي تفکر و استدلال به دانشآموزان است. اگر به اين هدف توجه کنيم بقيهي کارها بسيار ساده است. فکر ميکنم موافقيد که نميتوانيم بچهها را سر کلاس بنشانيم و بگوييم: «خُب، قرار است که فکر کنيم و فکر کردن را ياد بگيريم» فکر کردن نياز به ابزار و بهانه دارد. حال گسترهي اين ابزارها و بهانهها ميتواند بسيار وسيع باشد. ممکن است فکر کنيم که حالا که قرار است فکر کردن را تجربه کنيم و استدلال و تحليلکردن را ياد بگيريم، بهترين ابزار چيزي مثل فلسفه يا منطق است. اما خُب، دقت کنيد که اصلاً نميشود با يک کودک يا نوجوان در مورد فلسفه و چيزهايي مثل وحدت وجود يا کثرت وجود يا پديدارشناسي و هرمنوتيک و . . . حرف زد. رياضيات، فيزيک، شيمي، ادبيات و . . . همگي ابزارهايي هستند که اين بهانهها را فراهم ميکنند و در عين حال زمينهساز پديدآمدن يک ذهن آماده براي ورود به رشتههاي مختلف دانشگاهي هستند. شايد اين چيزها را (باز هم مثل خيلي چيزهاي ديگر) فرنگيها بسيار بهتر و کاملتر از ما فهميدهاند. چندي پيش يک کتاب پيشنياز جبر را که براي دوره کالج نوشته شده بود بررسي ميکردم. آنچه ديدم خيلي ساده بود: مطالب آن کتاب در سطح سال سوم راهنمايي و حداکثر اول دبيرستان کشور ماست.
راستش را بخواهيد بچههاي ما در دورهي دبيرستان (سه سال آموزش متوسطه و يک سال پيشدانشگاهي) تقريباً تا سطح درسهاي سال دوم دورهي دانشگاههاي کشورهاي خارج را ميخوانند. اما در کمال تعجب ما در هيچکدام از رشتههاي علوم محض (رياضي، فيزيک، شيمي و . . .) نظريهپرداز و محقق نداريم. ما فکر ميکنيم هر چهقدر بيشتر بخوانيم و هرچه بتوانيم مسائل بيشتري حل کنيم حتماً موفقتريم. چندي پيش يکي از کساني که ميشناختم با تعجب تعريف ميکرد که فلان استاد دانشگاه شريف بلد نبود يک انتگرال ساده را محاسبه کند و وقتي اين را تعريف ميکرد بسيار حيرتزده بود که چهطور چنين چيزي ممکن است. آنچه او توجه نکرده بود اين بود که محاسبهي يک انتگرال چندان مهم نيست. آنچه لازم است قوهي تحليل و تفکر است. متأسفانه با نظام فعلي آموزش و پرورش و بدتر از آن با شيوهي کنوني پذيرش دانشجو (کنکور سراسري و دانشگاه آزاد)، تقريباً پرونده هرچه تفکر و تعقل و تحليل