مقاله فرار مغزها از ايران
دسته بندي :
انسانی »
علوم تربیتی و جامعه شناسی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 28 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
فرار مغزها از ايران
فرار مغزها از ايران سابقهاي بيش از 40 سال دارد و به دوران پيش از انقلاب بازميگردد. اما اکنون ميزان فرار مغزها از ايران به جايي رسيده است که ايران را جزو سه کشور داراي بالاترين ميزان فرار مغزها در جهان درآورده است. از هر 125 دانش آموز المپيادي ايران، 90 نفر در دانشگاه هاي آمريکا تحصيل ميکنند. از هر 96 دانشجوي اعزامي به خارج، تنها 30 نفر به ايران باز ميگردند.
حدود 2 ميليون و 500 هزار ايراني در خارج از کشور زندگي ميکنند که 60 درصد آنها مقيم آمريکا هستند. همچنين 2000 نفر از استادان دانشگاه در آمريکا ايراني هستند و 5 هزار ايراني در آمريکا مدرک دکترا دارند. بر اساس آمارها با سوادترين اقليتها در جامعه آمريکا ايرانيانند.
علل فرار مغزها ازايران
هيچکدام از دولتها با وجود تمام شعارهايي که دادند، موفق نشدند سياستي را در اين زمينه پيشنهاد بکنند و يا کار اثر بخشي انجام دهند. اوضاع سياسي اجتماعي و فرهنگي ايران، وضعيت کار تحقيقي، فقر دانشگاهها و عدم ارتباطشان با دنياي علمي و مسائل اقتصادي از علل عمده فرار مغزها از ايران ميباشد.
مشاهدات ميداني و کارهاي تحقيقي، دلايل اصلي فرار مغزها در ايران نشان ميد هند. جامعه شناسان، پديده فرار مغزها را در چهار دسته ميگنجانند. اين چهار مقوله را بايد از همديگر جدا کرد.
فرار نخبگان علمي از ايران.
خروج فارغالتحصيلان نظام آموزش عالي.
خروج نيروي کار عادي.
2
خروج سرمايه داران.
دلايل فرار مغزها از ايران
اوضاع عمومي ايران، بخصوص اوضاع سياسي اجتماعي و فرهنگي ايران که زندگي را دشوار ميکنند براي نخبگان و اوضاع و وضعيت کار تحقيقي در ايران و نبودن امکانات و فقر دانشگاههاي ايران و عدم ارتباط با دنياي علمي در سطح بينالمللي و بالاخره بر ميگردد به مسائل اقتصادي و درآمد.
پديده فرار مغزها با مهاجرت نخبگان تفاوت دارد. مهاجرت زماني است که رابطه بين مهاجر و کشور مبدا قطع نشود. يکي از آن موتورهاي اصلي پيشرفت کشورهايي مثل چين، هند، کره جنوبي و برخي ديگر از کشورها، مهاجرينشان در کشورهاي ديگر هستند که توانستند با حفظ ارتباط با کشور مادر مشارکت فعالي بکنند در توسعه صنعتي و علمي اين کشورها. آنچه در ايران ميگذرد، فرار مغزهاست، نه مهاجرت.
در ايران ماهيت فراري داشتن اين خروج از کشور باعث ميشود که اين ارتباط با کشور مادر وجود نداشته باشد، در نتيجه مشارکتي که اين نيرو در توسعه ميتواند داشته باشد در آينده ايران، اينهم بوجود نيايد.
اگر قرار است جلوي اين موج گرفته شود، بايد چيزهاي خيلي اساسي تغيير پيدا کند که بر ميگردد به خود سمتگيريهاي نظام. براي همين هم هيچ حکومتي در داخل اين سيستم نخواهد توانست تغييراتي بوجود بياورد براي اين که منجر شود به نفع خود سيستم، براي مثال نبودن آزاديهاي فرهنگي، نبودن دموکراسي، فشاري که بر روي نخبگان علمي و فرهنگي در سطح سياسي – فرهنگي وجود دارد. محدوديتهايي که براي زنان وجود دارد، مسائل امنيتي که در دانشگاهها براي کار تحقيقي و ابراز عقيده و يا برخورد عقايد وجود دارد. محدوديتهايي که در روابط بينالمللي ما وجود دارد.