علوم اقتصادي
دسته بندي :
انسانی »
اقتصاد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 5 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
علوم اقتصادي
هدف :
در دانشگاه اقتصاد را اينگونه تعريف ميكنند: علم تخصيص منابع محدود براي نيازهاي نامحدود. بطور كلي بحث در اين علم بر سر آن است كه نحوه تخصيص بهينه اين منابع چگونه است.
در يك تعريف كليتر اينگونه ميتوانيم بگوييم كه علم اقتصاد مطالعه علمي جنبههاي گوناگون رفتار اقتصادي انسان است. به اين خاطر علم اقتصاد جزو علوم اجتماعي محسوب ميشود ، درست نظير جامعهشناسي ، علم سياست يا روانشناسي، علم را معمولا بخش نظاميافته (روشمند) شناخت بشري ميدانند اما تعريف علم بسي فراتر از اين است. در اين معنا علم به دنبال به دست دادن يك «تبيين» معقول و منطقي از روابط و پيوندهاي ميان پديدههاي مشاهدهپذير و همچنين استخراج «قوانين فراشمول» براي «پيشبيني» رويدادهايي است كه تحت شرايط معين رخ ميدهند. به طور خلاصه سروكار علم با تبيين، استخراج قانون فراشمول و پيشبيني رويدادها است.
ماهيت :
علم اقتصاد از جنبههاي مختلفي قابل بررسي است. آنچه باعث شده است اين علم جزو علوم انساني بيايد، سروكار داشتن با رفتار اقتصادي انسانهاست، اين خود باعث پيوند اقتصاد با فلسفه ميشود كه جنبه نظري اقتصاد است. اما آنچه باعث پيوند اين علم با رياضي و آمار شده است، جنبه كاربردي اقتصاد است كه بسيار وسيعتر از جنبه نظري آن است.
ويژگيديگر علوم اجتماعي و به تبع آن علم اقتصاد اين است كه پيشبيني در اين علوم با يك مشكل اساسي روبهروست: دانشمندان علوم اجتماعي و اقتصاددانها به ندرت ميتوانند براي بررسي پديدههاي مشاهده پذير از آزمايش استفاده كنند، در حالي كه دانشمندان علوم تجربي با اين مشكل به طور جدي روبهرو نيستند. در علوم تجربي آزمايش در آزمايشگاه انجام ميشود و با تمهيداتي ميتوان اين محيط مصنوعي را تحت كنترل درآورد و واكنشهاي يك پديده خاص را در برابر يك متغير مشخص بررسي كرد. اما در علوم اجتماعي و علم اقتصاد عوامل ديگري نيز وجود دارند كه تقريبا خارج از كنترل است و ميتوانند نتيجه بررسي را تغيير دهند.
كاستيها و محدوديتهاي علوم اجتماعي و علم اقتصاد به ويژه در زمينه بهرهگيري از «روش آزمايش» موجب شده دانشمندان علوم اجتماعي و اقتصاددانان به استفاده از روشها و تكنيكهاي آماري پيشرفته رغبت تشان دهند.
نه تنها آمار، رياضي هم به اقتصاددانان در زمينه شناخت بهتر پديدهها و رفتارهاي فردي و اجتماعي كمك ميكند.
آمار ركن اساسي علوم اجتماعي ، علم اقتصاد و سياستهاي اقتصادي - اجتماعي است. با استفاده از روشها و تكنيكهاي آماري پيشرفته ميتوان مبنايي رياضي و كمي براي تبيين، تشخيص و صورت بندي مسائل اقتصادي- اجتماعي فراهم آورد. همچنين آمار امكان به دست دادن تصوير كلي يك وضعيت اقتصادي - اجتماعي خاص را فراهم ميكند.
«علوم اجتماعي» در مقايسه با علوم طبيعي ويژگيهاي خاصتري دارند، چون اين علوم به بررسي رفتار انسان ميپردازد و اين رفتارها نيز ناهمگون است. گذشته از اين ، به خاطر تنوع «فرديتها» پيشبيني در علوم اجتماعي به غايت سختتر از پيشبيني در علوم طبيعي و تجربي است.
گرايشهاي مقطع ليسانس:
رشته اقتصاد در مقطع كارشناسي داراي شش شاخه اقتصاد نظري، بازرگاني، كشاورزي، پول و بانكداري، صنعتي و حمل و نقل است و داوطلبان هر سه گروه آزمايشي علوم رياضي و فني، علوم تجربي و علوم انساني ميتوانند اين رشته را انتخاب كنند. البته براي داوطلبان علوم رياضي و فني شاخههاي بازرگاني و كشاورزي و براي داوطلبان انساني شاخه اقتصاد نظري ارائه نشده است. اما به گفته استادان اين رشته تفاوت شاخههاي مختلف اقتصاد در مقطع كارشناسي كمتر از 30 واحد درسي است و چون دانشجويان ميتوانند 9 واحد اختياري خود را از شاخه ديگر انتخاب كنند، تفاوت قابل توجهي بين شاخههاي مختلف اين رشته وجود ندارد. بويژه اين كه بين دروس تخصصي هر شاخه نيز تشابههاي بسياري وجود دارد براي مثال از يازده درس اختصاصي شاخه اقتصاد پول و بانكداري، چهار درس آن با شاخه اقتصاد بازرگاني مشترك است. با اين همه ما براي آشنايي شما با شاخههاي رشته اقتصاد، به معرفي اجمالي آن ميپردازيم.
شاخهاقتصادي نظري
اقتصاد نظري به مدلهاي رياضي اقتصاد ميپردازد يعني تاكيد اين بخش از اقتصاد بيشتر بر تئوريهاي رياضي است.
دكتر عسكريان در معرفي اين شاخه ميگويد:
«تقسيمبندي رشته اقتصاد به شاخههاي متفاوت كار اشتباهي است؛ چون بين شاخههاي اين رشته ، مرزبندي دقيق و تعيين شدهاي وجود ندارد. براي مثال ما در مقابل اقتصاد نظري، شاخهاي به نام اقتصاد كاربردي نداريم اما در كل به نظر ميرسد كه هسته اصلي تئوريهاي اقتصادي مثل اقتصاد رياضي و اقتصادسنجي بيشتر در شاخه اقتصاد نظري مطالعه ميشود. يعني اين شاخه بيشتر جنبه انتزاعي و تئوري دارد و تاكيد آن بر روي تئوريهاي رياضي است و دانشجوي اقتصاد نظري كمتر پديدههايي از قبيل تجارت را مطالعه ميكند.
شاخه اقتصاد بازرگاني
اقتصاد بازرگاني يكي از شاخههاي كاربردي اقتصاد است كه در آن دانشجو با جنبههاي توصيفي و تحليلي مديريت توليد، مديريت بازاريابي و كاربردهاي آن، قوانين و مقررات ماليات در ايران، انواع حسابرسي و اصول حسابداري آشنا ميشود همچنين با استفاده از يك سري مدلهاي تصميمگيري و متدهاي كمي، تعيين خط مشي مطلوب را در مسائلي كه يك مدير با آن مواجه ميشود فرا ميگيرد.
شاخه اقتصاد صنعتي
در شاخه اقتصاد صنعتي دانشجويان طي چند واحد با ساختار بازار صنعت، بازرگاني بينالمللي، منافع و مضرات انحصار، سياست رقابت ، منافع مصرف كننده، هزينهها و همچنين حقوق و مقررات كاري كه تنظيم كننده روابط بين كارگران و كارفرمايان است، آشنا ميشوند
شاخه اقتصاد پولي و بانكداري
دانشجويان اين شاخه با نحوه عملكرد بانكهاي داخلي و خارجي، اسناد و اعتبار ارزي، سياستهاي پولي و مالي به عنوان مهمترين سياستهاي تثبيت اقتصادي و چگونگي تجزيه و تحليل صورت حسابهاي مالي آشنا ميشوند.
شاخه اقتصاد كشاورزي
دانشجويان اين شاخه ، اقتصادي را كه به محصولات كشاورزي و زمين و زراعت باز ميگردد، مطالعه ميكنند.
دكتر پژويان استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبايي در معرفي اين گرايش ميگويد:
«بازار محصولات كشاورزي به دليل اينكه در بسياري از موارد پيوستگي توليد را ندارد، همچنين متغيرهايي مثل آب و هوا و خاك در آن اثر عمدهاي دارد، به مطالعه تخصصي و ويژهاي نيازمند است؛ يعني كارشناس اقتصادي اين بخش بايد علاوه بر آشنايي با اصول و مباني علم اقتصاد، با مسائل كشاورزي از قبيل توليد كشاورزي و بازارهاي محصولات كشاورزي آشنايي داشته باشد.»
محمد مطلق دانشجوي كارشناسي ارشد اقتصاد توسعه دانشگاه علامه طباطبايي نيز در همين زمينه ميگويد:
«اقتصاد كشاورزي حدفاصل رشتههاي مهندسي كشاورزي و اقتصاد است. يعني دانشجويان هم اصول زراعت و دامپروري را مطالعه ميكنند و هم با دروس اصلي اقتصاد مثل اقتصاد خرد و اقتصاد كلان آشنا ميشوند.»
آينده شغلي ، بازار كار ، درآمد:
هنگامي كه از فرصتهاي شغلي يك رشته صحبت ميكنيم بايد به دو مساله توجه داشت، اول اينكه آيا فارغالتحصيلان رشته مورد نظر اطلاعات تخصصي لازم را در دانشگاه به دست آوردهاند؟ و دوم اينكه آيا جامعه، ماهيت رشته مورد نظر، كاربرد و ضرورت فعاليت فارغالتحصيلان آن را ميشناسد؟
دكتر عسكريان در زمينه فرصتهاي شغلي رشته اقتصاد در پاسخ به سوال اول ميگويد:
«دانشجويان دوره كارشناسي اقتصاد بيشتر اطلاعات اوليه و پايه را مطالعه ميكنند، در نتيجه نبايد انتظار داشته باشند كه پس از فارغالتحصيلي به طور تخصصي و كاربردي فعاليت نمايند مگر دانشجوياني كه خودشان مطالعه و فعاليت بيشتري داشته و تئوريهايي را كه مطالعه ميكنند، به كار نيز ميگيرند. يعني ميتوانند مدلهاي اقتصادي نوشته، تجزيه و تحليل كرده و پيشنهادهاي تازهاي براي رفع مشكلات اقتصادي موسسهها و سازمانهاي مختلف ارائه دهند.»
دكتر عسكريان در ادامه ميگويد:
«البته اين به آن معنا نيست كه در حال حاضر فارغالتحصيلان اين رشته بازار كار ندارند بلكه ميتوانند در بخشهاي مختلف وزارت اقتصاد مثل بخش ماليات، وزارتصنايع ، سازمان برنامه و بودجه، بانك مركزي و مركز آمار فعاليت كنند و مهمتر از همه اينكه حتي اگر فارغالتحصيلان اقتصاد در رشته تخصصي خود فعاليت نكنند، به دليل داشتن ذهني باز و تحليلگر و آشنايي صحيح با مسائل و مباحث اقتصادي، نگاه كارشناسانهاي نسبت به جامعه و پيرامون خود دارد و ميتواند در هر شغلي موفق و كارآمد باشد.»
دكتر پژويان نيز در پاسخ به سوال دوم ميگويد:
«متاسفانه رشته اقتصاد در جامعه ما جايگاه خود را پيدا نكرده است. در نتيجه كارشناسان اقتصاد نيز در جاي مناسب خود قرار نگرفتهاند و فقط فارغالتحصيلان علاقهمند و مشتاق كه در دوران دانشجويي مهارتهاي لازم را كسب كردهاند، ميتوانند بازار كاري مرتبط با رشته تحصيلي خويش پيدا كنند و در سازمانهايي مثل وزارت اقتصاد و دارايي، وزارت بازرگاني و سازمان برنامه و بودجه فعاليت نموده يا در بانكها به عنوان ارزياب و در بخش خصوصي به عنوان مدير اقتصادي توليد و كارشناس اقتصادي كار كنند.»
محمد مطلق نيز فرصتهاي شغلي فارغالتحصيلان ليسانس را محدود ميداند و در اينباره ميگويد:
«در حال حاضر تعداد قابل توجهي فارغالتحصيل فوقليسانس و دكتراي اقتصاد در جامعه حضور دارند و موسسات و سازمانهاي خصوصي و دولتي نيز ترجيح ميدهند كه اين دسته از فارغالتحصيلان را استخدام كنند چون اين افراد اطلاعات كاربردي
تر و تخصصيتري در زمينههاي مختلف از جمله نفت،ماليات، ارزيابي يك طرح اقتصادي و كارشناسي موسسات خرد و بنگاهها دارند.
البته آنچه گفته شد در مورد وضعيت كنوني فارغالتحصيلان اين رشته است اما طبق آماري كه سازمان مديريت و برنامهريزي ارايه داده است، فرصتهاي شغلي براي رشتههاي علوم انساني نسبت به رشتههاي علوم تجربي و فني بيشتر شده است. چون جامعه كمكم به تخصص فارغالتحصيلان علوم انساني احساس نياز ميكند و اين بيانگر آن است كه در آينده فرصتهاي شغلي بيشتري براي فارغالتحصيلان اين رشته ايجاد خواهد شد بخصوص اگر داوطلبان رتبههاي بالاتر هر سه گروه آزمايشي رياضي و فني ، علوم تجربي و علوم انساني وارد اين رشته شوند.»
تواناييهاي مورد نياز و قابل توصيه :
چون مباحث كتاب اقتصاد كه در دبيرستان تدريس ميشود، جنبه حفظي دارد، بسياري از داوطلبان آزمون سراسري تصور ميكنند كه براي موفقيت در رشته اقتصاد بايد حافظهاي قوي داشت تا بتوان مفاهيم و نظريههاي متعدد را حفظ كرد در حالي كه به گفته استادان و دانشجويان اين رشته، دانشجوي اقتصاد بيش از هر چيز بايد در درس رياضي قوي باشد تا بتواند در اين رشته موفق گردد.
محمد مطلق دانشجوي كارشناسي ارشد اقتصاد توسعه دانشگاه علامه طباطبايي در همين زمينه ميگويد:
«بسياري از داوطلبان آزمون سراسري و حتي دانشجويان سال اول اين رشته تصور ميكنند كه اقتصاد مجموعهاي از محفوظات است در حالي كه اين علم ارتباط نزديكي با رياضي دارد و دانشجو بايد مباحثي مثل حد، مشتق و انتگرال را در حد يك ديپلمه بخوبي بداند در غير اين صورت در دروس ابتدايي و اوليه اين رشته مثل اقتصاد خرد، اقتصاد كلان، رياضي و آمار با مشكل روبرو ميشود، مشكلي كه تعداد قابل توجهي از فارغالتحصيلان علوم انساني با آن مواجه هستند.»
وي در مورد توانمنديهاي ديگر دانشجوي اين رشته ميگويد:
«دانشجوي اقتصاد لازم است كه به مباحث اجتماعي علاقهمند بوده و الفباي جامعهشناسي ، علوم سياسي و روانشناسي را بداند چون اقتصاد يك حلقه از علوم اجتماعي است و زنجيره علوم اجتماعي نيز به هم مرتبط است.»
شهداد رضايي فارغالتحصيل رشته اقتصاد نيز معتقد است كه دانشجوي اقتصاد بويژه دانشجوي گرايش اقتصاد نظري بايد در درس رياضي قوي باشد و حتي لازم است داراي نگاهي تحليلگر باشد تا هم در مطالعه دروس دانشگاهي مثل اقتصادسنجي و هم در بازار كار موفق باشد.
لاله شاكري دانشجوي كارشناسي اقتصاد نظري نيز علاقه به جامعه و فعاليتهاي اجتماعي را براي داشنجويان اين رشته ضروري ميداند و در توضيح سخن خويش ميگويد:
«علم اقتصاد يكي از پايههاي اصلي جامعه است و بايد در ارتباط با موضوعات ديگر فرهنگي ، سياسي واجتماعي مورد مطالعه و بررسي قرار گيرد. چرا كه هر جامعهاي ويژگيهاي خاص خود را دارد و يك كارشناس اقتصاد بايد بتواند اطلاعات علمي خود را با جامعه مورد نظر تطبيق دهد.»
شرط اول علاقمندي به مباحث اقتصادي است ، چه در سطح كلان ، مانند مسائل اقتصادي دولت و جامعه و چه در سطح فرد ، مانند مسائل اقتصادي در كارخانجات و شركتهاي توليدي.