دانلود مقاله در مورد عـقـايـد و انـديـشـه هـاى بـنـيـادى اسـلام
دسته بندي :
مقاله »
مقالات فارسی مختلف
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 62 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
مقدمه :
عـقـايـد و انـديـشـه هـاى بـنـيـادى اسـلام كـه از آنـهـا بـه عـنـوان اصـول عـقـايـد يـاد مـى شـود پـايـه و اسـاس آيـيـن حـيـاتـبـخـش اسـلام راتـشـكـيـل مـى دهـنـد و در شكل گيرى رفتار مسلمانان اثر مى گذارند، زيرا به طور كلّى رفتار انـسـانـهـا ـ خـودآگـاه يـا نـاخـودآگـاه ـ تـحـت تـاءثـيـراصول عقايد و به عبارت ديگر، جهان بينى قرار دارد.
از ايـن رو، بـراى اسـتقرار و تثبيت نظام ارزشى و رفتارى اسلام ، بايد مبانى عقيدتى آن موردبررسى قرار گيرد .
اگـر ديـن را بـه درختى تناور و بارور، تشبيه كنيم ، مبانى عقيدتى ، به مثابه ريشه هاى آن هـسـتـند. اين ريشه ها بايد در پرتو چراغ عقل ، در اعماق قلب انسان پابرجا گردد تا ميوه هاى شـيـريـن و گـوارا (اعـمـال صـالح ) به بارآيد و سعادت و خوشبختى انسان در دو جهان تاءمين شود.
از آنـجـا كه خداى متعال ، ما را به نيروى عقل و انديشه ، مجهز ساخته ، بايد در نظام آفرينش ،تـاءمّل و تدبّر كنيم تا به حكمت خداوند پى ببريم . از اين رو، تحقيق و شناخت مبانى عقيدتىو دقـت در مـحـتـواى دعـوت پـيـامـبـران و تـوجـه بـه مـعـجـزات آنـان ، بـايـد بـه كـمـك عقل انجام گيرد. تقليد از ديگران بدون سنجش عقلى ، در مورد عقايد، محكوم است .
دانـشـمـنـدان اسـلامـى ، از نـخـسـتـيـن سـالهـاى ظـهور اسلام ، به تبيين عقايد اسلامى پرداخته وكـتـابـهـايـى در عـلم كـلام ، در سـطوح مختلف ، به رشته تحرير درآورده اند و در اختيار همگانقرار داده اند. به تناسب مسائلى كه در هر عصر، مطرح بود، در ميان اغلب فرقه هاى اسلامى ،مـتـكـلمـان نـامـدار و مـشـهـور، ظـهـور كـرده و بـه بـحـث و بـررسـىمسائل كلامى پرداختند. كتاب و آثار برجاى مانده از آن بزرگان ، با آنكه از نظر محتوا غنى وسـودمند است ، اما چون مطالب آنها دسته بندى و كلاسيك و متناسب با نيازهاى فكرى عصر جديدو نسل جديد نيست ، در امر آموزش كلاسيك بخوبى نمى توان از آنها بهره گرفت
كليات :
تبيين واژه ها :
(امـامـت ) از اصـول قـطـعى و از مباحث عمده و زيربنايى عقايد و معارف دينى به حساب مى آيد.آيـات و روايـات بـسـيـارى نـشـانـگـر اهـمـيـّت و ارزش والاى ايـناصـل اسـت . در بـرخـى از روايـات ، از آن بـه عـنـوان (اسـاس اسـلام و شـاخـه سـربلند آن )يادگرديده و در برخى ديگر، مردن بدون معرفت امام ، از نوع مرگ جاهليت شمرده شده است .
امام رضا(ع ) مى فرمايند:
(اِنَّ الاِْمامـَةَ زِمامُ الدّينِ وَ نـِظامُ الْمـُسـْلِمـينَ وَ صـَلا حُ الدُّنْيا وَ عِزُّالْمُؤْمِنينَ، اِنَّ الاِْمامَةَ اءُسُّالاِْسْلامِ النّامِي وَ فَرْعُهُ السّامِي )
امـامـت ، مـهـار ديـن و مـايـه نظام مسلمانان و صلاح دنيا و عزّت مؤ منان است . امامت ، اساس و ريشه اسلام بالنده و شاخه سربلند آن است .
رسول خدا(ص ) نيز مى فرمايند:
(مَنْ ماتَ لا يَعْرِفُ اِمامَهُ ماتَ مِيْتَةً جاهِلِيَّةً)
كسى كه بميرد در حاليكه امامش را نمى شناسد، به مرگ جاهليت مرده است .
بـراى شـنـاخـت بهتر و بيشتر مساءله امامت ، بررسى آن را در آيات و روايات پى مى گيريم .ابتدا به تبيين واژه هاى امامت و ولايت مى پردازيم :
1 ـ امامت :
(امامت ) در لغت ، از ماده (اَمّ) (به معناى قصد و آهنگ به سوى هدفى معين ) گرفته شده و بهمـعـناى هر چيزى است كه انسان به آن توجه كند و مقصود و پيشواى او واقع شود. خـواه انـسانى باشد كه ديگران به گفتار و كردار او اقتدا نمايند يا كتابى كه به دستوراتآن عمل شود يا غير آن ؛ و چه آنكه رهبرى و پيشوايى او در مسير حق و صراط مستقيم باشد يا درمسير باطل و گمراهى . در قرآن كريم ، لفظ (امام ) در همه موارد مزبور به كاربرده شده است .
امـا در اصـطـلاح ديـنـى ، امـامـت بـه مـعـنـاى (ريـاسـت عمومى در امور دينى و دنيايى است) و امـام بـه كـسـى گـفـته مى شود كه به جانشينى ازسوى پيامبر(ص )، اينرياست را به عهده مى گيرد.
2 ـ ولايت :
(ولايـت ) از ريـشـه (ولى ) اسـت و مـعـنـى اصـلى ايـن ريـشـه (قـرب و نـزديـكـى ) اسـت. و بـراى هـر نـوع نزديك بودن چه از نظر مكانى ، خويشاوندى ، دوستى ، يارىرسانى و يا از جهت دينى و اعتقادى ميان دو فرد يا دو چيز به كار رفته است .
ابـن اثـيـر در مـعـنـاى (ولى ) مـى گـويـد: (ولى ) از اسـمـاى خـداونـدمـتـعـال ، بـه معناى ناصر و ياور است و گفته شده كه به معناى متولّى و عهده دار امور عالم مى باشد كه همه هستى قائم به وجود اوست . از جمله اسماى خداوند (والى ) است ؛ يعنى ، او مالك هـمـه هـسـتـى و تـصرف كننده در آنهاست . او سپس مى گويد: گويا معناى (ولايت ) با تدبير،قـدرت و انـجام كار همراه است و به كسى كه اين شروط در او جمع نباشد، (والى ) گفته نمى شود.
بـا توجه به آنچه در مورد ريشه اصلى معناى (ولايت ) (قرب و نزديكى ) ذكر شد، اين نكته روشـن مـى گـردد كـه (ولايـت ) مـعـنـايـى دارد كـه تـمـامـى مـصـاديـقـش راشامل مى شود؛ زيرا گاهى از رابطه و خويشاوندى ميان دو نقر ـ كه آنان را به يكديگر نزديك كـرده ـ و يا از پيوند دوستى و صحبت ميان دو فرد يا دو گروه و ملت ـ كه بر اساس آن به همنـزديـكند ـ و يا از عهده دار شدن سرپرستى و تدبير امور فرزند از سوى پدر و قيّم او ـ كه نـوعـى قـرب و نـزديـكـى مـيـان آنـهـاست ـ به عنوان (ولايت ) ياد مى شود. همچنان كه رهبرى وسـرپـرسـتـى يـك جـامـعـه و عهده دار شدن اداره و تدبير امور آنان از سوى يك فرد نيز نوعى ديـگـر از رابـطه و نزديكى ميان فرد و جامعه است كه به عنوان (ولايت ) ناميده مى شود و چهبـسـا، ايـن نـوع ارتـبـاط دوسـتـى ، يـارى و هـمـكـارى مـيـان دو طـرف را نـيـز بـه هـمـراه داشته
باشد.
بـا تـوجه به مصداق ها و موارد كاربرد كلمه (ولى ) و (ولايت ) در قرآن و روايات ، دو معنابراى ولايت بيش از همه به چشم مى خورد كه عبارتند از:
1 ـ يارى و دوستى
2 ـ سرپرستى ، رهبرى و تدبير امور.
اقسام ولايت :
مـطـالب ايـن بـخش از كتاب ولاءها و ولايت ها ، اثر شهيد مرتضى مطهرى ، ص 9 ـ 60اقتباس گرديده است .
در يك تقسيم كلى ، ولايت به دو نوع تقسيم مى گردد: 1 ـ ولاى منفى ؛ 2 ـ ولاى مثبت .
1 ـ ولاى منفى
آن است كه مسلمانان موظف به نپذيرفتن آن هستند؛ مانند: ولايت شيطان ، طاغوت و كفّار.
2 ـ ولاى مثبت
آن اسـت كـه مسلمانان دعوت شده اند تا بدان اعتقاد و پذيرش داشته باشند و نسبت به آن اهتمامورزند كه اين خود بر دو قسم است :
ولاى اثباتى عام
يـعـنى ، دوستى و احساس مسؤ وليت هر مسلمان در برابر مسلمانان ديگر به اينكه خود و آنان رااعـضـاى يك پيكره بداند. امر به معروف و نهى از منكر از وظايفى است كه از اين احساس ناشىمى شود. قرآن كريم در اين باره مى فرمايد:
(وَالْمـُؤْمـِنـُونَ وَالْمـُؤْمـِناتِ بـَعـْضـُهـُمْ اَوْلِياءُ بـَعـْضٍ يـَاءْمـُرُونَ بـِالْمـَعـْرُوفِ وَ يـَنـْهـَوْنَ عـَنِ الْمُنْكَرِ)
مردان و زنان مؤ من ، بعضى از آنها ولى و دوست بعضى ديگرند، يكديگر را به معروف امر مىنمايند و از منكر باز مى دارند.
ولاى اثباتى خاص
يـعـنـى ولاى اهـل بيت پيامبر(ص ) كه مورد سفارش آن حضرت است . اين نوع ولايت به چهار قسمتقسيم مى گردد:
1ـ ولاى مـحـبـت : يـعـنى مردم بايد نسبت به اهل بيت پيامبر(ص ) كه از نزديكان آن حضرتاند، محبت و عشق بورزند. قرآن مى فرمايد:
(قُلْ لا اءَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اءَجْراً إ لا الْمَوَدَّةَ فىِ الْقُربى )
بگو: از شما درخواست مزدى بر رسالت ندارم ، جز آنكه نسبت به نزديكانم محبت بورزيد.
زمخشرى نقل كرده است كه رسول خدا(ص ) فرمود:
(مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ شَهيداً؛ اَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحمَّدٍ ماتَ مَغْفُوراً لَهُ؛ اَلا وَ مَنْ ماتَ عـَلى حـُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ تائِباً؛ اَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحمَّدٍ ماتَ مُؤْمِناً مُسْتَكْمِلَ الاِْيمانِ)
هـر كـس بـر دوسـتـى آل مـحـمـد(ع ) بـميرد، شهيد مرده است ؛ آگاه باشيد كه هر كس بر دوستى آل مـحـمـد بـمـيـرد، آمـرزيـده مـرده اسـت ؛ بـدانـيـد كـه هـر كـس بـر دوسـتـى آل مـحـمـد بـمـيـرد، هـمـانـنـد تـوبـه كـنـنـده مـرده اسـت ؛ بـهـوش بـاشـيد كه هر كس بر دوستى آل محمد بميرد، مؤ من و با ايمان كامل مرده است .
2 ـ ولاى پـيـشـوايـى ديـنـى : يـعـنـى امـامـان مـعصوم (ع ) بايد الگوهاى عملى انسان ها درزنـدگـى قـرار گـيرند؛ به اين معنا كه آنها داراى مقام مرجعيت دينى بوده و كردار و گفتارشان مـيـزان و معيار تشخيص حق از باطل است و مردم بايد آنها را در همه امور، امام و پيشواى خود قراردهند. حديث معروف ثقلين ناظر به تشريع چنين منصبى براى ائمّه معصوم (ع ) است . پيامبر(ص) در اين حديث مى فرمايد: