مقوله هاي اقتصادي در ادبيات کلاسيک ايران
دسته بندي :
انسانی »
اقتصاد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 21 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
مقوله هاي اقتصادي در ادبيات کلاسيک ايران
آثار منثور و منظوم ادبيات کلاسيک ايران که در طي نزديک به هزار سال پديد شده بسيار متنوع است . اين آثار بي شک در عين حال اسناد معتبري است براي شناخت تاريخ ده سده ي اخير کشور ما و به طور کلي براي آشنايي دقيق با جامعه ي سنتي ايران که بسي بيش تر از اين ده سده با تغييرات کمابيش در اين آب و خاک دوام آورده و آميزه اي از نظام اربابي ـ رعيتي، غلام داري و پدر سالاري همراه با استبداد شرقي و نظام خراج بوده است.
اين آثار را مي توان از زاويه هاي گوناگون بررسي کرد: ادبي و لغوي، فلسفي و ايدئولوژيک، تاريخي و جامعه شناسي و غيره. نگارنده يک بار به مطالعه ي اجمالي برخي از مهم ترين آثار ادبي منثور و منظوم ايران در جست و جوي مقوله ها و مسايل اقتصادي دست زد و اين بررسي اجمالي را چنان که اين نوشته نشان خواهد داد، بي فايده نيافته است.
توضيح آن که در سده هاي مياني دانش اقتصاد به معناي امروزي ما مدون نبوده است و برخي مسايل اقتصادي در «علومي» مانند «سياست مَدَن» ، «تدبير منزل» و «علم اخلاق» که اجزاي سه گانه ي «حکمت عملي» ( يکي از دو بخش فلسفه) بوده اند، مطرح مي شده است. ولي از آن جا که در ادبيات ما زندگي با تمام رنگ آميزي خود بازتاب يافته است، حيات اقتصادي و هستي مادي اجتماعي به ناچار بازتابي روشن و برجسته دارد و درباره ي مقوله
هايي چون کالا، ارزش، قيمت، پول، بازرگاني و مبادله ي کار و تقسيم کار، مزد، فقر و ثروت و امثال آن در اين آثار مي توان اطلاعات فراوان و گاه جالب و شگفت آوري به دست آورد.
بررسي حاضر به ناچار يک بررسي جامع نيست، بلکه نوعي کار آزمايشي است. بررسي جامع مي تواند، هم مطالبي را که ما بدان پرداخته ايم روشن تر سازد و هم مسايل تازه تري را مطرح نمايد. درباره ي مسايل طرح شده در اين نوشته از جهت تحليل علمي و طبقاتي سخن ِبسياري مي شد گفت، ولي با توجه به حجم مقاله، ما به ذکر مهم ترين نکات و آوردن نمونه هايي چند از آثار ادبي بسنده کرديم، در اين اميد که خواننده ي وارد، خود از اين يادآوري ها سر رشته ي مطلب را به دست مي آورد و مطلب را در نزد خود با تفصيل تجزيه و تحليل مي کند. در تنظيم مسايل نيز شيوه ي ما آن بوده است که نخست به مباحث عام تر بپردازيم و سپس وارد مسايل مشخص تر بشويم، در اين اميد که اين شيوه، آشنايي با اين نوشته را براي خواننده آسان تر مي کند.
* فقر و ثروت
خطه ي ايران پيوسته کشوري غني و سرشار از محصولات طبيعي و صنعتي بوده و اين سخنان مفاخره آميز اسدي توسي در گرشاسب نامه را نبايد حمل بر اغراق کرد:
ز کان شبه و ز کل سيم و زر / ز پولاد و فيروزه و از
گهر
هم از ديبه و جامه گونه گون / به ايران همه هست از ايدر فزون
ولي اين سرزمين ثروت خيز به علت نظام هاي اجتماعي ظالمانه اي که در آن برقرار بوده است نعمات خود را ارزاني کساني که آفرينندگان ثروت بودند نمي داشت. در کتاب «آداب السلطنه و الوزاره» تصريح مي شود که:
« زمين گنج پادشاه است و کليد آن به دست رعيت ».
و در حق رعيت نيز مثل سايري بود که مي گويد:
« قالي را تا بزنيد گرد پس مي دهد و رعيت را تا بزنيد پول »
حتا پيش از «کته» و «تورگو» اقتصاددانان فيزيوکرات سده ي هجدهم ميلادي که بر خلاف «مرکانتليست ها» يا سوداگران ( که بازرگاني را منبع ثروت مي شمردند) طبيعت و زمين را چنين منبعي مي انگاشتند، در آثار شاعران ما به اهميت اين موضوع به مثابه منبع عمده ي ثروت توجه شده است. ابن يمين فريومدي که با جماعت زراعت پيشه سر و کار داشت در واقع اين حکم را که مي گويد «التمسوالرزق في خبايا الارض» تأييد مي کند و مي نويسد :
جستن گوگرد احمد، عمر ضايع کردن است / زور بر خاک سيه آور که يکسر کيمياست (١)
درباره ي اين که فقر يا ثروت کدام به تر است، در ادبيات ما بحثي هست. برخي ثروت را و برخي فقر را به تر شمرده اند. حتا ابوسعيد مهنه اي عارف و صوفي مي گفت:
« غنا فاضل تر که فقر، که غنا صفت باري تعالي است و فقر بر وي روانه » .
سعدي که در اين زمينه مانند ديگر زمينه ها نظرياتي گاه سخت متناقض داده است. در ذم فقر و مدح ثروت از جمله مي گويد :
« مشغول کفاف از دولت عفاف محروم است و ملک قناعت زير نگين رزق معلوم»
هم در خطاب به درويشي که در مدح درويشي و فقر داد سخن مي داد گفته است :
توانگران را وقف است و نذر و مهماني / زکات و فطره و اعتاق و هدي و قرباني
توکي به نعمت ايشان را که نتواني / جز اين دو رکعت آن هم به صد پريشاني
«مرزبان نامه» در معايب فقر مطالبي دارد که طنز و گوازه آن پنهان نيست و در واقع نويسنده در نکوهش ثروت سخن مي گويد. از جمله مي نويسد:
« مرد مقل حال را به وقت گفتار، اگر دُر چکاند بسيارگوي شمرند، اگر مراعاتي نمايد سپاس ندارند، اگر