دانلود مقاله در مورد رابطه دین و تربیت
دسته بندي :
مقاله »
مقالات فارسی مختلف
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 30 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
رابطه دین و تربیت
فجایع بنام دین
در كشورهاى متعدد فجایع بسیارى تحت عنوان دین بروز كرده است. در طى قرون وسطا، بسیارى از انسانها حت شكنجه و ظلم و ستم از تنگ نظرى در برخورد دینى به ستوه آمده بودند. در این موقعیت بود كه بسیارى از مردم در برابر دین حالتى كینه توزانه به خود گرفتند و به تدریج عقیده فریب و استثمار مذهبى در اذهان بسیارى از آنها رخنه كرد. این امر باعث شد كه در این دوران (قرون وسطا) كسانى چون روسو و لاك ضمن تاكید بر آزادى انسان بر اساس عقل و منطق با هرگونه كنترل و نظارت دینى بر فرایند تربیت مخالفت كنند. ما در قرون وسطا شاهد رسوا شدن بسیارى از كسانى هستیم كه زندگى منحط خود را تحت لواى دین پیش مى بردند. مردم ضمن آگاهى از اعتقادات كوركورانه خود كه بر اساس تبلیغات استوار بود شروع به بیزارى جستن از سازمانها و بنیادهاى مذهبى و عملكرد مخدوش آنها نمودند. پیشرفت علوم جدید موجى در حیات انسان ایجاد كرد. مردم با آگاهى از اقتصاد، سیاست، فلسفه و... از زاویه اى دیگر به زندگى نگاه مى كردند.
معناى دین
مفهوم دین تا به حال به طرق گوناگونى مورد توجه و تعریف قرار گرفته است به نحوى كه فهم معناى حقیقى آن در پرده اى از ابهام فرو رفته است. از نظر برخى، دین به معناى طرفدارى از برخى مناسك است مانند: عبادت، دعا، نماز و غیره. كلمه دین از كلمات لاتینى Legere, re یا Ligare به معناى انجام و یا پس دادن تكلیف مشتق شده است. بدین لحاظ، مفهوم این كلمه عبارت است از آنچه انسان را در پیوند، محبت، همدردى، حقوق و وظایف متقابل نسبت به یكدیگر ملزم و مقید مى كند. بنابر دین مسیحیت، وظایف انسانها در پیوند محبت آمیز و همدردى آنها نسبت به هم خلاصه شده است. از دیدگاه هندى كلمه دین معنایى بسیار گسترده تر و جامع تر دارد. در این فرهنگ لغت انگلیسى دین نمى تواند معادل مناسبى براى كلمه دارما باشد. مفهوم هندویى مذهب عبارت است از اجراى وظایف و تكالیف فردى. از این جهت دارما مى تواند معادل كارتابیا یعنى وظیفه (تكلیف) محسوب شود. از لحاظ فلسفه اسلامى مذهب نوعى روش تربیتى انسان در اصول رفتار و اخلاق است. به رغم اختلاف دیدگاهها راجع به معناى دین، حداقل این امر به طور كامل توسط همه پذیرفته شده است كه دین به انسان كمك مى كند تا به سوى اهداف معنوى جهت دستیابى به خوشبختى، سعادت و آرامش گام بردارد. باور دینى بر این امر استوار است كه برخى انسانها داراى روح بسیار عالى تر نسبت به دیگر انسانها هستند. خداوند قادر مطلق و حاكم كل است. همه امور از او سرچشمه مى گیرد و به او ختم مى گردد. هر ذره اى از جهان از طرف اوست. حقیقت، زیبایى و سعادت از جانب خداوند نشات گرفته است. پیشرفت و تعالى انسان در گرو تحقق این اصول سه گانه است. دین به او كمك مى كند تا به خدا نزدیك شود. بنابراین، دین مهمترین ابزار براى پى بردن به خدا و نیل به سعادت و آرامش نهایى است. مفهوم كلمه اسلام در این جهت یك مفهوم بى همتا و عالى است. این كلمه از (Salm) به معناى آرامش و رضایت به وجود خداوند مشتق شده است. در این مفهوم شخص باید خود را كاملا در برابر خداوند تسلیم و رها نماید و تاثیر كامل و تمام عیار خداوند را بر خود بپذیرد. اهمیت كلمه دارما نیز مشابه كلمه اسلام است. با محبت و حس همدردى مى توان فرد را به انجام وظایف خود در برابر دیگرى متعهد ساخت و بین افراد مختلف اتحاد برقرار كرد. ماهیت مسیحیت عبارت است از غرق شدن در تعلیمات آسمانى. معناى ودیك دارما عبارت است از: دانش دین. معناى ساناتان دارما عبارت است از: ادیان جاودانه و دین انسانى. مفهوم بادها دارما عبارت است از: دلیل دینى. بررسى فوق در مفهوم دین اشاره به این واقعیت دارد كه دین داراى مفهومى بسیار گسترده و وسیع است. مفهوم دین پیچیده در مفاهیمى چند است، مفاهیمى از قبیل حقیقت، زیبایى، سعادت، عشق، همدردى و ارزشهاى والاى زندگى. بدون تردید مى توان گفت دین ارتباط تنگاتنگى با زندگى دارد.
ارتباط دین و تربیت
بحث ارتباط دین و تربیت از دیرباز مورد توجه بوده است و پیوسته آن دو همكارى هاى متقابلى داشته اند، اما پس از عصر نوزایى كه انسان بیش تر به علم روى آورد به دین و نقش آن كم توجهى شد.نگاه به تربیت از زاویه دین و حاكمیت نوعى آرمان خواهى در مكاتب تربیتى قرون گذشته یگانه شاخصه غیرقابل تردید بوده است، تا جایى كه هرگز احساس تقابل میان دین و تربیت نمى شده است. اما پس از غرور حاصل از خیزش انسان به سوى علم و وانهادن جانب دین، این امر با سؤال جدى مواجه شد، تا جایى كه پس از رنسانس و حدودا نیمه هاى قرن اخیر بسیارى از مكاتب تربیتى و رویكردهاى موجود، بحث از دخالت دین در تربیت و ارتباط آن دو با
یكدیگر را به عنوان یك امر حاشیه اى تلقى كردند. لزوم نگاهى دوباره به آموزه هاى دینى و بازخوانى مجدد آن مطابق با تغییرات جهان امروز از یك طرف و گرایش انسان دردمند و خسته از دستاوردهاى فرهنگى تكنولوژى و مصرف گرایى به سوى معنویات و دلبستگى هاى دینى و آرمانى از طرف دیگر موجبات توجه دوباره به این بحث قدیمى را فراهم آورد. در مورد ارتباط دین و تربیت، دیدگاه هاى گوناگونى ارائه شده است:آنچه امروزه این بحث را بیشتر در مدار توجه فیلسوفان، نظریه پردازان تربیتى و مربیان قرار داده است دیدگاه كاملا متفاوتى است كه دامنگیر بحث ارتباط دین و تربیت شده است.
برخى با جدایى كامل دین از تربیت و عدم كارایى و ثمربخشى آن در این حوزه هرگونه تاثیرپذیرى نظام تعلیم و تربیت را از دین امرى كهنه، قدیمى و متعلق به عصر تفوق ماوراءالطبیعه و خرافات بر عقل و علم مى دانند. آنها دین را متعلق به عصر كودكى بشر و مخالف با عقل و علم مى دانند و چنین ادعا مى كنند كه امروزه بشر با تمسك به پیشرفتهاى عقل و شناخت دقیقتر خود ظرفیت مناسبترى براى برنامه ریزى و پیشبرد امور مربوط به خویش دارد.اكنون با رفع بسیارى ابهامات از زندگى انسان و ارائه چهره اى منفى از كاركرد بسیارى از آموزه هاى خرافى در طول اعصار گذشته تمسك به سنتهاى كهنه و قبول نقش آنها در ساخت شخصیت انسان به منزله فروگذارى بینش جدید و انحراف انسان از رشد و پیشرفت و دست و پا زدن در ابهامات غیرقابل حل است. شاید بتوان ریشه این طرز تفكر را در جهان معاصر نوعى علم زدگى و تقبل نقش منحصر براى علم و توانایى انسان در شناخت آن دانست، امرى كه در مكاتب فلسفى منعكس كننده نوعى الحاد و در مكاتب روان شناسى در قالب رفتارگرایى محض بروز و ظهور پیدا كرده است.
در مقابل، برخى دیگر لزوم اعطاء نقشى مناسب به دین و قبول تاثیرگذارى آن را در نظام تعلیم و تربیت پذیرفته اند. اما نحوه و میزان تاثیرگذارى و حضور دین در گستره تربیت انسان وابسته به نوع نگاه آنها به انسان و دین است. گروهى با تاكید بر مقوله هاى دینى درصدد ارائه چهره اى دینى از تمام موضوعات مربوط به انسان هستند، آنها حتى معتقد به دینى كردن بسیارى از علوم كه ماهیتى غیردینى دارند مى باشند. اینكه چگونه این اعتقاد شكل مى گیرد و پایه هاى توجیهى خود را مستحكم مى كند امرى در خور بحث مفصل و خارج از حوصله این جستار است. آیا منظور از دینى كردن یعنى دینى كردن انسان و جهتگیرى هاى حاكم بر او در بكارگیرى علوم و یا علاوه بر آن، دینى كردن متن علم، موضوعات و گزینشهاى مربوط به آن، چنین مواردى از جمله بحثهاى درخور توجه است كه در حوزه خود قابل امعان نظر مى باشد.
امروزه بسیارى از صاحب نظران در امر تعلیم و تربیت، دین و مسائل اجتماعى قائل به نوعى اثربخشى دین در تعلیم و تربیت و لزوم حضور چهره اى مناسب از آن در سطح مدارس هستند. هنگامى كه در فرهنگ غرب و دیگر فرهنگهاى تاثیرپذیر از آن بحث از دین و مذهب به میان مى آید سریعا مرزى بین دین انسانى و دین وحیانى كشیده مى شود. به این معنا كه دین انسانى (انسان محور) دینى معقول و قابل قبول و دین وحیانى (خدامحور) دینى مبهم و در نظر برخى خرافى و غیرقابل قبول جلوه مى كند. بنابراین حضور هرگونه دین الهیاتى و وحیانى در گستره تعلیم و تربیت ممنوع و صرفا آنچه از دین و مذهب در خدمت آرمانهاى انسانى در مقوله هاى فردى و اجتماعى قرار مى گیرد; باید در سطح مدارس مورد استفاده قرار گیرد. از نظر این گروه آنچه اهمیت دارد نیازهاى انسان و رفع آنست; نیازهایى كه آدمى خود تشخیص مى دهد و براى رفع آن از دین بهره مى جوید.
در این صورت او هم در حوزه تشخیص نیاز و هم در بعد پاسخ به آن براى خود نقشى منحصر قائل مى شود. از این رو مطلقا خود را در اختیار دین قرار نمى دهد تا نسبت به نوع سعادت و رستگارى انسان و نحوه احراز آن دین تصمیم گیرى كند. این نوع دین پذیرى در كنار رویكرد انسان به دیگر مقوله هاى زندگى از قبیل علم و هنر توجیهى كاملا بشرى مى پذیرد. در این رهیافت به دین، آنچه اهمیت دارد نیاز انسان و برآورده شدن انتظارات اوست; به همین جهت جهتگیرى وى در قالب انتظار انسان از دین مطرح مى شود تا انتظار دین از انسان. این انسان است كه دین را مى سازد و یا از آن متناسب با نیازهایش گزینش مى كند و بهره مى گیرد، همانطور كه علم و هنر چنین جایگاهى در ارتباط با او دارند. هرگز انسان نباید خود را به طور مطلق در اختیار دین قرار دهد تا دین او را بسازد و پرورش دهد. تنها ویژگى دینى كه دست ساز انسان است، نوعى سرسپردگى و دلبستگى به آرمان والا و متعالى انسانى است كه مى تواند در قالب آرزوها و آمال یك نوع مدینه فاضله انسانى و یا حتى آرمانهاى منتهى به خدا نیز تجلى یابد.
مهم این است كه دین مزبور در محدوده زندگى دنیایى چه مقدار مى تواند آرامش و امنیت را براى انسان به ارمغان آورد و به چه میزانى ظرفیت انگیزشى وى را در صلح جهانى و رعایت آرمانهاى انسانى و نوعدوستى ارتقاء مى بخشد. این است غایت یك دلبستگى و آرمانخواهى در قالب مذهب و دین انسانى; قالبى كه ضمن اثربخشى و ثمردهى در تعل
یم و تربیت فاقد پیامدهاى ابهام آلود و بعضا خرافاتى و تعصب آمیز ادیان سنتى است. چنین برداشتى از دین ناظر بر جوهره اى واحد از آن است كه با هریك از ادیان الهى و الحادى سازگارى پیدا مى كند، جوهره اى كه بدون توجه به دیگر جوانب دین از قبیل مناسك و شعائر و رسالتهاى خاص آن درصدد نوعى وحدت بخشى با دید كثرت گرایى (پلورالیستى) به تمام ادیان و استفاده مشترك از آن ها در رفع نیازهاى انسان است.
بسیارى از نظریه پردازان تربیتى مانند روسو، كانت و همچنین مربیان، حضور این نوع دین را در تعلیم و تربیت تجویز مى كنند. آنها ضمن رویگردانى از دین وحیانى افراط در علم زدگى و عدم توجه به عواطف مذهبى انسان را نیز مجاز نمى شمارند. بدین لحاظ نقش مثبت دین را در قالب مزبور تبیین مى نمایند.آنچه در پذیرش این دیدگاه، بسیارى از صاحب نظران و بالاخص پژوهشگران حوزه دین را در كارایى نهایى آن دچار تردید كرده است عدم قوت و فقدان پتانسیل لازم براى دین انسانى در اثرگذارى بر انسان است. آنها چنین اظهار مى كنند كه اگر انسان آفریده خداست و خداوند نسبت به او آگاهى مطلق دارد، پس بهترین آیین براى رستگارى وى آن آئینى است كه از جانب خدا ارسال شده باشد، یعنى همان دین وحیانى و الهیاتى. چرا كه انسان در طول تاریخ همواره نسبت به احراز دو مقوله یعنى مقوله هدایت و مقوله دلبستگى به آن، دچار مشكل جدى بوده است. او نتوانسته است نداى واحد و غیرقابل خدشه اى را در جانب راهنمایى خود حتى در یك عصر از تاریخ پرفراز و نشیب خویش دریافت نماید; و اگر هم با هزاران دغدغه عقل خود را به سوى یك جهت متمایل دید هرگز نتوانست دلبستگى عاطفى و تمام عیار خویش را به آن جهت سوق دهد. از این رو نه هدایت ناشى از دستورات منشا یافته از عقل انسانى پیام آور امنیت و آرامش بوده است، و نه آنچه از این مقوله از طرف او ارائه شده است ضمانتى براى اجرا و دلبستگى در حوزه اراده و عواطف آدمى داشته است.
به نظر مى رسد شبیه سازى انسان از دین در قالب دین انسانى شاهدى بس روشن از درك ناخودآگاه این دو ضعف جدى بوده است، او براى اینكه بتواند اولا لنگر هدایت را تقویت نماید به سوى امرى بنام دین پناه برده است. غایت تلاش انسان در قرن حاضر براى ایجاد تلفیقى از اعتقاد مطلق به عقل خویش در قالب ارائه سلسله راهبردهاى عملى با جنبه عاطفى ناشى از احساس مذهبى انسان جهت استحكام هرچه بیشتر ضمانت عملى و ایجاد وابستگى، موجبات پناه بردن به مذهب و دین را فراهم آورده است. غافل از اینكه هرگز محتواى مصنوع بشرى توانایى لازم براى ایجاد آن دلبستگى و سرسپردگى غایى و نهایى را ندارد و در نهایت این نوع گزینش از منظر كسانى كه عمیق تر به قضایاى انسانى نظر مى افكنند نوعى خودفریبى محسوب مى گردد. در نزد این افراد پناه بردن به آموزه هاى وحیانى و سرسپارى به دین به مفهوم الهیاتى آن یگانه راه حل انسان معاصر در رهایى از چالشهاى زندگى است. به هر حال امروزه نظریه دوم مقبولیت بیش ترى دارد; زیرا به طور محسوس آموزه هاى دینى در نظام تعلیم و تربیت انسان هاى متدیّن بسیار تأثیرگذار است. به عنوان مثال، بسیارى از آموزه هاى دین اسلام جنبه تربیتى دارد و وجود مقدس پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه طاهرین(علیهم السلام)بهترین الگوهاى تربیتى مسلمانان مى باشند.
اما اینكه چگونه مى توان حضور مؤثرتر دین وحیانى را در حوزه تعلیم و تربیت به اثبات رساند، امرى در خور توجه و تحقیق است. آیا دین صرفا در اهداف اقدام به ارائه طریق مى كند یا فراتر از آن با روشنگرى هاى دیگر در قالب اصل و حتى روش نیز ما را به سوى تعالى فرا مى خواند؟ آیا در حوزه روشها اهتمام بر روشهاى صرفا عبادى است كه از اختصاصات دین ست یا در دیگر گستره هاى زندگى انسان در ابعاد فردى و مناسبات اجتماعى نیز روشهاى خاص خود را ارائه مى دهد؟ همه این سؤالها از جمله مباحث قابل طرح در بحث دین و تربیت است.
نیاز به دین
گاهى اوقات انسان با موقعیتهایى مواجه مى شود كه قادر به فهم و درك آن نیست و ضمن ابراز شگفتى، به عجز و ناتوانى كامل خویش، درباره فهم این موقعیتها اعتراف مى كند. مشكل است بگوییم كه دین چگونه به شكل جدید و امروزى خود درآمد. ممكن است گفته شود تصور انسان از دین مبتنى بر باورهاى وى به قدرتهاى مافوق طبیعى (ملكوتى) است. عواملى نظیر زمان و مكان تفاوتهایى در این باورها ایجاد كرده اند. از طرف دیگر رشد علوم منجر به از بین رفتن بسیارى از شبهات از ذهن انسان شده است. به نحوى كه او به تدریج بر بسیارى از خرافات مسلط گشته است. البته رشد علوم به این معنا نیست كه انسان امروزى دیگر به دین نیاز ندارد هرچند این امر صحیح است كه انسان متجدد دیگر همچون اجداد خود اعتقادى به قدرتهاى مافوق طبیعى (آسمانى) ندارد، اما هنوز نیاز او به اصل دین پابرجاست، چرا كه بسیارى از رفتارهاى انسان تحت تاثیر و نفوذ دین است. دین در عصر تمدن هاى بشرى پیوسته متغیر، یك تكیه گاه تزلزل ناپذیر براى انسان فراهم كرده است كه به واسطه آن قادر به حفظ وقار و آرامش خود در برابر موقع
یتهاى نامساعد زندگى بوده است.هنگامى كه انسان در مواجهه با ناكامى ها، تنشهاى روانى و كشمكشها در شرف از بین رفتن و خرد شدن قرار مى گیرد، دین ترس و وحشت را از او برطرف و حیاتى دوباره به وى اعطاء مى كند و او را تحریك مى كند تا به شیوه اى عمل نماید كه از نظر جامعه قابل قبول است.
تنها مذهب است كه در دنیاى مادى امروز جهت حفظ ارزشهاى انسانى قادر به تعیین مسیر صحیح براى اوست. این دلیلى است براى جایگاه ارزشمند دین در هر فرهنگ انسانى. بر این اساس، در تمام كشورها همیشه تلاش كرده اند تعلیم و تربیتى را فراهم آورند كه بتواند آرمانهاى فرهنگى و ارزشهاى انسانى را زنده نگه دارد. در هر نقطه اى از دنیا هر فردى كوشش مى كند تا آرمانها و ارزشهاى متعالى انسانى را با تمسك به دین خاص خود مورد محافظت قرار دهد. بنابراین، لزومى به تاكید بر این نكته نیست كه حتى امروزه نیز انسان نیازى وافر به دین دارد. بحث فوق اشاره به این مطلب دارد كه بین دین و زندگى انسان از همان آغاز ارتباطى نزدیك وجود داشته است. دین همواره انسان را به پیروى از مسیر صحیح ترغیب كرده است و انسان پیوسته سعى نموده تا شخصیت خود را متناسب با آرمانهاى دینى شكل دهد. بنابراین، دین از جهات مختلف نقش اساسى در تربیت انسان ایفاء كرده است. از این رو، ارتباط بین مذهب و مربى داراى سابقه اى بس دیرینه و كهن است. آنچه از این به بعد مورد توجه ما قرار مى گیرد ذكر این نكته است كه چگونه مذهب از زمانهاى قدیم در تربیت انسان تاثیر داشته است.
نقش تاریخى دین در تربیت انسان ها
ما در تاریخ اعصار قدیم هندوستان (دوره ودیك و آیین بودایى) مى یابیم كه مذهب اساس تربیت بوده است. در خلال این دورانها مطالعه و تدریس كتب مذهبى به عنوان هدف اصلى محسوب مى شد. مؤسسات آموزشى همان مؤسسات مذهبى بودند و رابطه بسیار قوى و نزدیكى بین مذهب و تربیت برقرار بود. در طى قرون وسطا پتشالها و مكتبها در معابد و مساجد رونق پیدا كردند. كشیشان و ملاهاى این معابد و مساجد به تربیت كودكان اشتغال داشتند. مطالب مذهبى نقش مهمى در محتواى دوره هاى آموزشى داشتند. در این دوره هدف اصلى آموزش عبارت بود از مطالعه كتب مذهبى و انجام رفتار در جامعه مطابق آن. كشورهاى اروپایى نیز در این دوره (قرون وسطى) تربیت، به میزانى كاملا قابل ملاحظه تحت تاثیر و نفوذ مذهب قرار داشت.
كودكان در این كشورها در صومعه ها و كلیساها آموزش مى دیدند. رئیس صومعه و اسقف كلیسا مسئولیت سازماندهى آموزشى كودكان منطقه خود را بر عهده داشتند. هرچند اروپا در طى قرون وسطا تا حدودى شاهد محدودیت دیدگاه دینى بود، اما على رغم آن در همان اعصار نیز یك رابطه نزدیك بین مذهب و تربیت وجود داشت; به نحوى كه در این زمان مدارس كاتریال و موناستیك كه تحت كنترل و نظارت كلیساها بودند كاملا متداول بود. بنابراین، در اروپاى قرون وسطا نیز مذهب كاملا بر آموزش و تربیت تاثیر داشت. در دوران جدید نیز سازمانها و بنیادهاى مذهبى گوناگون علاقه وافر خود را به امر آموزش و تربیت نشان داده اند. هم اكنون مدارس و دانشكده هاى بسیارى در سراسر جهان وجود دارند كه توسط این بنیادها اداره مى شوند. در بسیارى از كشورها نیز مؤسسات مذهبى نقش مهمى در گسترش آموزش در مناطق تحت فعالیت خود دارند. با ورود اسلام در سرزمین حجاز، دین منشأ تحولات بسیارى در تربیت شد، اسلام مسلمانان را به فراگیرى علوم تشویق نمود و مكارم اخلاقى را گسترش داد. امروزه نیز بشر در زمینه حیات فردى و اجتماعى خود (شیوه زندگى، تنظیم روابط خانوادگى و...) به آموزه هاى دینى نیاز دارد.
به هر حال تربیت و دین ارتباط تنگاتنگى با یكدیگر دارند. هرچند اهداف غایى آن دو یكسان است، اما تا به حال این ارتباط نزدیك به طور صحیح مورد توجه و درك قرار نگرفته است. در این زمینه دیدگاههاى متفاوتى وجود دارد. برخى هیچ جایگاهى براى دین در تربیت كودك قائل نیستند، اما گروهى درصدد اعطاء جایگاهى بسیار عالى به دین در تربیت هستند. در این میان برخى از كارشناسان آموزش و پرورش در آمریكا و اروپا نیز درصدد اعطاء نقش بسیار بالایى به دین در امر تربیت هستند.تلاش آنها از خلال فعالیت مدرسه در روز یكشنبه، تمایل به تربیت دینى و تربیت خلق و خوى بچه ها ظاهر مى شود. حتى بسیارى از مادیگراها نیز در این دوران درباره اعتقاد به معنویت فكر مى كنند. امروزه، در همه كشورها آگاهى نسبت به نیازمندى به تربیت دینى و اخلاقى در حال رشد كردن است و مردم تفكر راجع به این موضوع را وجهه همت خود قرار داده اند كه چگونه مى توان تربیت دینى را به مدارس انتقال داد. از طرف مقابل، گروههاى متمایل به مسایل اقتصادى و سیاسى با هرگونه اعطاء جایگاه به دین در امر تربیت به مخالفت برخاسته اند.
دلایلى بر علیه تربیت دینى